در تداول عامه، بغلط. بی اندیشه. بی رویه. (یادداشت مؤلف). بی خود. بدون دلیل. (فرهنگ فارسی معین). بیخودی. بی پایه. باطل و بی معنی و دروغ و بی اساس. (لغات عامیانۀ جمال زاده) : من هیچوقت کارم کتره ای و بدون نقشه نبوده است. (فرهنگ فارسی معین). - کتره ای گفتن، بی خودی و بدون اطلاع گفتن. بی اندیشه گفتن. بی رویه و نادانسته گفتن. خلاف واقع گفتن. (یادداشت مؤلف)
در تداول عامه، بغلط. بی اندیشه. بی رویه. (یادداشت مؤلف). بی خود. بدون دلیل. (فرهنگ فارسی معین). بیخودی. بی پایه. باطل و بی معنی و دروغ و بی اساس. (لغات عامیانۀ جمال زاده) : من هیچوقت کارم کتره ای و بدون نقشه نبوده است. (فرهنگ فارسی معین). - کتره ای گفتن، بی خودی و بدون اطلاع گفتن. بی اندیشه گفتن. بی رویه و نادانسته گفتن. خلاف واقع گفتن. (یادداشت مؤلف)
در تداول عامه، قایم. محکم. سخت: غایم او را زد. غایم صدا کن، نهان. غایب (در لهجۀ بعضی نقاط خراسان). - غایم باشک، نوعی بازی کودکان. (این بازی را در تداول عامه، غایم موشک هم می گویند)
در تداول عامه، قایم. محکم. سخت: غایم او را زد. غایم صدا کن، نهان. غایب (در لهجۀ بعضی نقاط خراسان). - غایم باشک، نوعی بازی کودکان. (این بازی را در تداول عامه، غایم موشک هم می گویند)